شعار نە شرقی نەغربی و
تناقض آن با سیاست های جمهوری اسلامی
محمدرسول پورتندرست
جریانات تمامیت
خواه جمهوری اسلامی در ابتدای انقلاب، تلاش نمودند کە با جلب توجە قدرتهای خارجی،
انقلاب ١٣٥٧ را مصادرە کنند و قدرت را در دست بگیرند، اما واقعیت آن این است کە پس
از در دست گرفتن انقلاب تلاش کردند با برپایی ساختاری تمامیت خواه روابط جامعە
ایران را با جهان خارج بە حداقل برسانند.دخالت قدرتهای خارجی در سیاست داخلی
ایران ازگذشته تا حال موضوعی است کە هم سبب
تقویت و ماندگاری جغرافیای کنونی ایران شدە است و هم عامل وحشت سران قدرت درایران،
چون سران قدرت خوب میداند در هر شرایطی باید برای ماندگاری در قدرت بە قدرتهای بیگانه
و فرامنطقەای امتیازاتی بدهند، این وحشت تاریخی و واقعیت سیاسی سبب تبدیل شدن شعار
استقلال طلبی ( بە معنای عدم ارتباط جامعە ایران با جامعە جهانی ) بە یک ارزش در عرصه
سیاسی ایران گردیده است.
یکی از شعارهای کە از اول شکلگیری جمهوری
اسلامی بە نماد استقلال طلبی تبدیل شدە بود و بر ترویج آن تاکید شدە است، شعار
"نەشرقی نەغربی جمهوری اسلامی" است که واقعیت سیاست خارجی رژیم با آن
شعار تناقضی آشکار دارد و در چند دهە رفتار جمهوری اسلامی در سطح سیاست خارجی خود
بر پایە استراتژی "اولویت داشتن حفظ نظام اسلامی" بودە است. در شرایط
خاص،سران رژیم بر اساس همان استراتژی یکی از آنان "جام به اصطلاح خودش
زهر" رانوشید و دیگری برای رفع تحریم
ها از "نرمش قهرمانانە" دم زد.
اما رفتار سیاسی جمهوری اسلامی در داخل و در سطح
جامعە ایران بر عکس رفتار سیاست خارجیاش،بر اساس شعار"نەشرقی نەغربی جمهوری
اسلامی" بودە است. بدین مفهوم کە رژیم ، جامعە ایران را در شرایطی کاملا
ایزوله از جامعه جهانی قرار دادە است.
جامعەای کە در آن تبادل اطلاعات بە شدت کنترل میشود، اطلاعات در سطح وسیعی
سانسور و تحریف میگردد و هر جریانی کە مسبب آگاهی بخشی در جامعە باشد، بە عنوان
"نفوذ فرهنگی" قلمداد میگردد و ممنوع اعلام میشود.
در واقع سیاست خارجی جمهوری اسلامی بر پایە "اولویت
حفظ کردن نظام" بنیاد نهادە شدە و
سیاست داخلی بر اساس "نە شرقی نە غربی جمهوری اسلامی" برنهادە شدە است. به این دلیل است کە رژیم جمهوری اسلامی در
سطح روابط خارجی آمادە است هر نوع امتیازی بە قدرتهای منطقەای وفرا منطقەای بدهد
تا از این طریق موجودیت خود را حفظ کند. تازه ترین مورد آن قرارداد 25 ساله به
اصطلاح همکاری بین جمهوری اسلامی و چین می باشد.سران جمهوری اسلامی به خوبی بر این
مسئلە آگاە هستند کە آنچە سبب تغییر رژیم در گذشتە ٢٠٠ سالە ایران شدە است، قهر و
تضاد رژیمهای ایران با منافع ابرقدرتها بودە است و بر همین اساس برای رفع شر
ابرقدرتها، در چهار دهە گذشتە جمهوری اسلامی در روابط خود با جامعە جهانی بر اساس
اولویت داشتن حفظ نظام رفتار کردە است.سران جمهوری اسلامی در سیاست داخلی در چهارچوب
استراتژی "نەشرقی نەغربی ، جمهوری اسلامی" روی دو دیدگاه 1-ایجاد هویتی بە اسم ملت ایران
و2- تفسیرو ارتباط همه اندیشەهای علمی و بشری براساس دیدگاە اسلامی و دینی پافشاری کرده اند.تلاش برای اسلامیکردن
اندیشەهای عمدتا غربی و یا گنجاندن این اندیشەها در چهارچوب متون اسلامی سبب تغییر
کارکرد و ازبین رفتن معنای واقعی اندیشەهای غربی شده بە طوری کە کسی همچون خسرو
گلسرخی (مارکسیست معروف) برای مشروعیت مبارزات خود از حادثە کربلای اسلامی شیعی در
دفاعیات خود در دادگاه استفاده نموده است در چنین فضایی است که خامنەای پا را
پیشتر میگذارد و از "علوم انسانی اسلامی" میگوید.میتوانیم درک کنیم کە جمهوری اسلامی تلاش کردە
است با استفادە از دو دیدگاە تاریخی- سیاسی موجود در ایران، جامعە را هدایت و
ایزولە کند و از برقراری ارتباط با دیگر جوامع بازدارد.نکتە مهم در اینجا این است کە در سطح جامعە دو
دیدگاە فوق کە در بین نخبەهای ایرانی از اعتبار برخوردار بودند، سبب آن شدە است تا
استراتژی "اولویت حفظ نظام" بە آسانی قابل اجرا شود و تنها ٧ روز پس از
٢٢ بهمن 57 حاکمان تازە بە دوران رسیدە،
کردستان را ضد انقلاب قلمداد و کشتار را در آنجا آغاز کردند.
طی حدود سە سال پس از انقلاب، جریانات چپ و دیگر
گروههای غیر اسلامی نیز بە بهانە ضد اسلام بودن آنها، از عرصه سیاسی ایران حذف
شده و بر پایە همان دو دیدگاە، بنیانگزاران رژیم توانستند استراتژی "نەشرقی
نەغربی جمهوری اسلامی" را با اعتقاد بر تقیە موجود در آیین تشیع در آمیزند و
حکومت جمهوری اسلامی را بنیاد نهاده، ماندگار کنند.اما مساله مهم تر آین است که استراتژی
"نەشرقی نە غربی جمهوری اسلامی"
رژیم را با مسئلە "کدام جمهوری اسلامی" روبهرو کرد جمهوری
اسلامی همچنان کە از اسمش پیدا است در تضادی دوگانە قرار دارد. جمهوریت و اسلامیت در یکسو مردم سرچشمە قدرت
هستند و در دیگرسو خالق سرچشمە قدرت است و مردم رعیت و فرمانبر.
هرچند جمهوریت را کە یک اندیشە غربی است بر پایە
آیات قرآنی همچون "وأمرهم شورى بينهم" تفسیر کردند، اما این مسئلە سبب
آن نشدە است کە ارگانهای انتخابی (نماد جمهوریت رژیم) با ارگانهای انتصابی (نماد
اسلامیت رژیم) در مقابل هم قرار نگیرند.
در واقع استراتژی "نەشرقی نە غربی جمهوری
اسلامی" تناقض درونی رژیم را بە تقابل درونی رژیمی تبدیل کرد و از آنجا کلیت
رژیم بر این عقیدە بودە و هست کە در سیاست خارجی باید استراتژی "اولویت حفظ
نظام" را رعایت کند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر